این مدت چی شد...
سلام عزیزم.این مدت پر از خاطره بود . چهارشنبه اول مرداد جشن نامزدی عمو محمد بود .شما هم که مثل همیشه از جمعیت میترسیدی و گریه میکردی.ولی خوب یه جورایی دووم آوردیم و تا آخر مراسم موندیم. سه شنبه 7 مرداد عید فطر بود.یعنی اولین عید فطر شما .دایی جونها و زندایی جونها و خاله جون و داداش ایلیا هم اومدند . خلاصه جعممون جمع بود .همون شب برای اولین بار بدون تکیه گاه یکی دو ثانیه وایستادی . فرداش چهارشنبه همه با هم رفتیم جنگل که خوش گذشت . چون گوشی منو دوباره با آب دهن مبارکت آب بندی کرده بودی و تو کما فرستاده بودی ، صبح چهارشنبه رفتیم و یه گوشی جدید خریدیم.عمرا دیگه بدم دستت . شب چهارشنبه 8 مرداد هم مراسم حنا بندان پسر عموی من ب...
نویسنده :
مامان طاها
21:01