طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

قصه من و طاها

یک سال و دو ماه و بیست و هشت روز

عزیز دلم سلام.ماه قبل چهارده ماهگیت تموم شد و نتونستم پست جدید واست بزارم.بخاطر مشکل اینترنتم غیبتمون زیاد شد. این دوماه چی شد: بیست سوم بهمن دوباره به تهران رفتیم چون عروسی فامیلامون دعوت بودیم.توی ماشین اذیت میشدی و خیلی دوست نداشتی که یه جا بند باشی.در طول سفر به این فکر میکردم که اگه ماشین نداشتیم چه طوری باهات با اتوبوس میرفتم.آخه از سر و صدات مطمئنم یا پیدامون می کردند یا مسافرا می پریدند بیرون. عروسی رو هم دوست داشتی به نسبت.بیست چهارم هم تولد داداش ایلیا بود که تو هم تو بازی با کادوهاش سهیم می شدی. خصوصیات و رفتارهات: راه رفتنت خیلی خوب شده و راهت می دویی.به غذا می گی مه مه.به آب می گی با. دست رو میگی.دالی بازی کردن ر...
23 اسفند 1393

یکسال و یک ماه و یک روزگیت مبارک

سلام عزیزم.امروز پنجشنبه 25 دیماه یکسال و یک ماه و یک روزه شدی. از تولدت تا الان خیلی سریع گذشت .اینقدر سریع که شاید یه چیزایی رو فراموش کرده باشم و یادم نباشه. شب یلدا مثل پارسال خاله اینا پیشمون بودند دوباره یه کیک گرفتیم.فقط فقط بخاطر دل کوچیک داداش ایلیا که تولدت نبود .شما هم یه اثر هنری روش خلق کردی .اولین بوس صدا دارت هم رو تویه یکسال و نه روزگی سفارشی به خاله هدی دادی. رفتارات: هنوز از حموم رفتن وحشت داری.شبها دیر میخوابی و یه وقتهایی تا دو بیداری اما تا ظهر میخوابی.وقتی یه چیزی رو میگیری که نباید بگیری تا میام از دستت بگیرم میخندی و فرار میکنی .بعدش مثلا میری یه گوشه قایم میشی .غذا خوردنت نا منظم شده.عاشق کنترل و گو...
25 دی 1393

جشن تولد

دیروز پنجشنبه 93/9/27 واسه چکاب و واکسن یکسالگیت بردمت بهداشت. وزنت:11/400             قد:78                      دور سر:47 واکسنتو به دست چپت زدند که خیلی گریه کردی. دیروز هم برای اولین بار توی 1 سال و دو روزگی منو بوس کردی.خیلی بهم چسبید. یکی از کارهای جالبه این دورت اینه که از دستم فرار میکنی و قایم میشی.مامان رو خیلی تکرار میکنی.به غذا هم میگی مه مه.با همه جور میشی و اجتماعی هستی. خلاصه داری واسه خودت مردی میشی... امروز جمعه 93/9/28 &nbs...
28 آذر 1393

تولد یک سالگیت

پسر گلم تولدت مبارک.پارسال این موقع ها بود که حدود ساعت نه بدنیا اومده بودی و من توی این لحظه ها با وجود تمام سختیهاش منتظر دیدنت بودم و تقریبا توی این دقایق دیده بودمت.یادم نمیره .هیچ وقت.حتی حرف اون پرستار رو که میگفت ببینش شبیه باباشه.یا هیجان و شادی خاله جونو که وقتی چشمام باز نمیشد با شنیدن صداش آروم میشدم. و دلسوزیها و مهربونی مادرجون که هم از دیدنت خوشحال بود و هم نگران من .سرما خورده هم بود و فقط بخاطر اینکه تو مریض نشی کل روز رو ماسک میزد.حدودا هم ساعت دو یا سه که عمه زهرا و عمو رضا و مادر جون و خاله عالمه به دیدنمون اومدند.خیلیا از همون لحظه های اول زنگ زدند و تبریک گفتند مثل دایی جونها و زندایی جونها و عمو جون.و خیلیهای دیگه که ی...
24 آذر 1393

شمارش معکوس تا یک سالگی

سلام گلم.این روزها دل توی دلم نیست .منتظر رسیدن تولدتم .هم دوست دارم زودتر بیاد چون بزرگ شدنتو با خیلی حسهای خوب رو بهم منتقل میکنه و هم نمیخوام زودتر بیاد چون دوست دارم یه جشن خانوادگی خوب واست بگیرم و تا حالا هیچکاری نکردم.این هفته مدام دوربین دستم بود تا آخرین روزهای یازده ماهگیتو برات واسه یادگاری ثبت کنم .چندتا لباس و اسباب بازی هم واست خریدم که عکساشو گذاشتم. توی این دوره : سه شنبه 11 آذر توی 11 ماه و 17 روزگیت برای اولین بار بوس کردی . وقتی از مدرسه دنبالت اومدم خونه مادرجون دیدم با حرف مادرجون مجسمه آهویی که باهاش بازی میکنی رو بوس کردی.خیلی تعجب کردم.آخه از اون جایی که خیلی شیطون بلایی بوس کردن و ناز کردن توی مرامت نیست و فقط...
15 آذر 1393

محرم و ... .ورود به دوازده ماهگی...

سلام.باز هم دیر شد.امان از اینترنت داغون. خوشگل کوچولوی من اولین محرمتو تجربه کردی .تاسوعا وعاشورای امسال که ۱۲ و ۱۳ آبان بود تو ده ماه و هجده و نوزده روزه بودی.واست لباس حضرت علی اصغر خریده بودم و تنت کردم که بهت میومد.هوا هم یکم سرد بود و نمیشد زیاد بریم بیرون.23 آبان مادر جون زحمت کشید یک کلاه و شالگردن خوشگل واست بافت . شنبه ۲۴ آبان هم یازده ماهگیت تموم شد و وارد دوازده ماهگی شدی. دیروز پنجشنبه بردمت سنجش بینایی که خدا رو شکر همه چیز خوب بود. امروز جمعه ۳۰ آبان یازده ماه و هفت روزه ایی. وزنت هم دوهفته پیش یازده و دویست بود .از حموم کردن و لباس و پوشک عوض کردن متنفری .اشتهات خیلی کم شده.وابستگیت به من و شیطنتت روز ...
30 آبان 1393

ده ماهگی تمام، ورود به یازده ماهگی

فسقلی ما امروز دیگه وارد یازده ماهگی شدی. دیروز بردمت پیش خانم دکتر دلگری واسه چکاپ.همه چیز خوب بود خدا روشکر . قدت : 74                                           وزنت : 10/700                                 دور سر :  47   بازی دالی رو خوب بلدی .راه رفتنت...
25 مهر 1393