یک سال و دو ماه و بیست و هشت روز
عزیز دلم سلام.ماه قبل چهارده ماهگیت تموم شد و نتونستم پست جدید واست بزارم.بخاطر مشکل اینترنتم غیبتمون زیاد شد. این دوماه چی شد: بیست سوم بهمن دوباره به تهران رفتیم چون عروسی فامیلامون دعوت بودیم.توی ماشین اذیت میشدی و خیلی دوست نداشتی که یه جا بند باشی.در طول سفر به این فکر میکردم که اگه ماشین نداشتیم چه طوری باهات با اتوبوس میرفتم.آخه از سر و صدات مطمئنم یا پیدامون می کردند یا مسافرا می پریدند بیرون. عروسی رو هم دوست داشتی به نسبت.بیست چهارم هم تولد داداش ایلیا بود که تو هم تو بازی با کادوهاش سهیم می شدی. خصوصیات و رفتارهات: راه رفتنت خیلی خوب شده و راهت می دویی.به غذا می گی مه مه.به آب می گی با. دست رو میگی.دالی بازی کردن ر...
نویسنده :
مامان طاها
13:58