غلت زدی گلم
امروز ظهر مثل همیشه تو رو وقتی که بیدار شدی آوردم جلو تلوزیون و خودم رفتم توی آشپزخونه. سر و صدای جیغ و گریه و نق و نوقت رو میشنیدم و به کارام میرسیدم.بعد از مدتی دیدم صدات نمیاد. اومدم نگات کنم دیدم منو باش آقا رو باش ... آقا واسه خودش غلت زده و داره به کنترل تلوزیون نگاه میکنه . فکر کنم از برنامه تلوزیون خوشت نیومد میخواستی کانال رو عوض کنی. راه برگشت رو هم بلد نبودی. دیشب هم غلت زدی اما بابایی پیشت بود و هواتو داشت.اما اولین باریه که تنهایی غلت زدی و منو واسه اینکه زودتر ختنه ات کنیم مصمم کردی.بلافاصله دویدم دوربین رو آوردم و ازت عکس گرفتم. بعدش هم زنگ زدم به بابایی که کجای کاری پدر ، پسرت داره از دیوار راست بالا میره برنامه ختنه رو بریز...
عزیززززززززززززززز مامان...
میخوای کانال رو عوض کنی شیطون!!!
خسته نباشی عزیزم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی