تولد دو سالگی
عزیز دلم دو سالگیت مبارک.
درسته که دو ماهی ازش گذشته اما هنوز واسم تازگی داره.حالا دیگه واسه خودت مردی شدی.
کیک تولدت هم خیلی داستان داشت واسمون.امسال واسه تولدت کسی رو دعوت نکردیم.یه تولد کوچولو سه نفره داشتیم.اولین کیکی که بابا واست خرید تو راه افتاد زمین و له شد.دومیش که به مناسبت شب یلدات خریدیم هم تا لحظه آخر سالم موند اما وقتی رفتیم خونه مادرجون دیدیم تو ماشین در پاکتش افتاده روش و بازم خراب شد.دل بابات آروم نگرفت تا کیک سومی رو واست چند روز بعد خرید که این دفعه سالم اومد خونه .اما کیک اول مزه ی خاص و بهتری داشت همچنین خاطره اش.
واسه تولد دو سالگیت مادرجون مامانی یه سویشرت و پنجاه تومن ، مادر جون بابایی پنجاه تومن، دایی جون و زندایی ماشین کنترلی، عمه جون یه سویشرت بهت دادن که دستشونم درد نکنه.
به مناسبت تولدت هم به بچه های مهدتون شیرینی دادم.اما دیگه عکسی نگرفتم ازشون.ایشالله سال بعد تو مهدت تولد می گیرم.
الان که دارم این پست رو میزارم تو دو سال و یک ماه و بیست و پنج روزه ای .الان تو مهد کودکی چون به مناسبت 22 بهمن جشن گرفتن واستون.حتما هم دست پر می فرستنت تو خونه مثل همه مناسبتهاتون.
مهد و مربیتو خیلی دوست داری و روت تاثیرات خوبی گذاشته و این منو خیلی خوشحال میکنه.
سلام و مرسی رو ازشون یاد گرفتی.اعداد تا ده رو میتونی بشماری اما یک و هشت رو جا میزاری.جملات دو کلمه ای رو می گی.خیلی سوال میکنی .مدام میگی این چیه ؟ مثلا بابا کو ؟ یا بابا کو ها؟یکی اذیتت کنه تا حدی میتونی از خودت دفاع کنی و میگی ..... نکن!بعضی حیوونا رو میشناسی و صداهاشون رو بلدی.
به بچه های کوچیک و نوزاد علاقه داری اما یکم خشنی.
با لگو و توپ و گوشی خیلی خوب بازی میکنی.غذاهاتو خودت می خوری.
تویه حرف زدن گاهی غلطهای خنده داری داری.مثلا بعضی وقتها به بستنی میگی بستنینی نی یا سیب زمینی رو میگی سیب زمینی نینی. گاهی هم درست تلفظشون میکنی.
خیلی به تقلید و تکرار طوطی واری کلمات علاقه داری.لج باز شدی.گریه هات طولانی و با هدف شده .خیلی پر انرژی تر هستی به نسبت همسنات .شبها به زور میخوابی.تو حموم هم واسه شستن سر و بدنت مقاومت می کنی.هنوز پوشک میشی و با لیوان هم خوب شیر نمی خوری.
یه مدتی هم همش سرماخوره بودی.که بردمت دکتر گفت آلرژی هم داری.این خیلی ناراحتم کرد.چون چند شب پیش تنگیه نفس داشتی.دکتر هم بهت اسپری و دارو داد.
استاد خرابکاری و قایم و گم کردن وسیله های ضروری مثل کلید هستی.عاشق نقاشی کردن رو دست و پات و رو دیواری.
امیدوارم همیشه سلامت باشی و یکمی هم عاقلتر بشی.
امروز دوشنبه 19 بهمن 94.
آقا طاها خوابه...
آقا طاها بیدار شده اعصاب نداره...
سرگرمیهای آقا طاها...
طاها جون و جیگرکی...
کیک تولد پرحاشیه...
هدیه مادرجون مامانی
هدیه دایی جون...
هدیه عمه جون
هدیه ما به تو... این هاپو کوچولو هم داستان داشت با تو.اول ازش می ترسیدی
طاها جونی از هاپو کوچولو می ترسه...
طاها جونی با هاپو کوچولو دوست شده و خوابیده ...
کلاهی که مهدت به مناسبت شب یلدا بهت داد...
خریدهای من ...
وروجکها...
آقا طاها و دوستای کوچولوش...
طاها تو دل طبیعت ...
اولین کارت دعوت شخصی واسه آقا طاها...
عکس آتلیه به مناسبت شب یلدا .طاهای دوسال و شش روزه...