مشهد تا یکسال و ده ماهگی
عزیز دلم بالاخره تویه یکسال و هشت ماهگی یعنی 17 شهریور 94 رفت مشهد .
این اولین باری بود که میبردمت زیارت . شیطنتهات و کنجکاویهات باعث میشد که نتونیم زیاد تو حرم بمونیم ولی برای تجربه اول خوب بود و خوش گذشت. از موقع غذا خوردنت هم نگم بهتره.
بعد از مشهد چون نزدیکهای اول مهر بود بردمت مهد. و دوباره مجبور شدم پوشکت کنم چون اصلا همکاری نمیکردی.اولا واسه مهد رفتن گریه می کردی اما به مرور زمان واست عادی شد و دیگه گریه نمیکنی.وسطهای مهر هم عروسی فامیلای مامانی بود که بهت خوش گذشت...
تویه یکسال و ده ماهگی هم با بابایی واسه اولین بار رفتی آرایشگاه مردونه کنار خونمون . خیلی گریه کردی از آرایشگاه میترسی...
تولدت هم نزدیکه . هنوز برنامه خاصی واسش ندارم.شاید امسال یه تولد کوچولویه سه نفره واست بگیرم.
آقا طاها رفته زیارت...
خرید های مشهد واسه پسر کوچولو
اولین عکس 3 در 4 طاها جون واسه مهد کودک...
اولین روز مهد
اولین کاردستی تو مهد که بهش دادند...
روز جهانی کودک
طاها و عروس و داماد
همایش شیرخوارگان حسینی و محرم...
هدیه پدر جون و مادر جون...
خریدهای خودم...
آقا کوچولو داره میره آرایشگاه
بعد آرایشگاه