طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

قصه من و طاها

چهار ماهگیت تمام شد...

1393/1/27 20:40
نویسنده : مامان طاها
772 بازدید
اشتراک گذاری

دیگه عزیز دلم چهار ماهه شدی.ماچ در اولای چهار ماهگیت خیلی جیغ جیغو و گریهو شده بودی گریه بخاطر همین توی عید بردمت دکتر. خانم دکتر دلگری گفت شاید چون وزنت زود بالا رفته نیاز به آهن داری و باید قطره آهن مصرف کنی.ما هم شروع کردیم اما بدجوری دلدرد گرفتی و من رو توی قطره دادنت مردد کردینگرانخلاصه هر کسی رسید یه چیز تجویز کرد من هم انجام دادم. حتی به پیشنهاد دیگران برات پستونک گرفتم و تو هم استقبال کردی و کمی آروم شدی    اما الان دیگه قبولش نمیکنی.این چند روز اخلاقت عوض شده .دیگه با روشهای قبلی آروم نمی شی من هم یه وقتهایی کم میارمناراحت.دیروز با پدرجون بردمت واکسن چهار ماهگیتو بزنی.وقتی وارد مرکز بهداشت شدم متوجه نگاه و لبخندهای مامانهای بارداری شدم که واسه کنترل ماهیانه به اونجا اومده بودند.یادمه من هم اون موقع که به دنیا نیومده بودی وقتی نی نی ها رو بغل مامانها میدیدم دلم ضعف می رفت خوشمزهو می گفتم کی میشه طاها کوچولوم بدنیا بیادخیال باطل.دیروز من همون مامان نی نی تو بغل بودمبغل. قربونت برم  وقتی خانمه اومد بهت واکسن بزنه مثل یه مرد محکم و قوی بودی و همکاری میکردی و زیاد گریه نکردی از خود راضی اما بعد از مدتی که اومدم خونه حسابی از خجالتم در اومدی و پدرمو در آوردی گریهگریهگریه.غروب یکم تب کردی که خیلی نگران شدیم اما خدا رو شکر رفع شد اوه.امروز هم واسه سنجش شنوایی با بابایی رفتیم همون بیمارستانی که بدنیا اومدی و کلی خاطراتمون تازه شد . حتی اون آقایی که تو رو از اتاق عمل آورده بود بیرون رو دیدیم .حس خوبی بود. دوست دارم بازم تجربه اش کنمخجالتاز خود راضی.

فرشته کوچولوی من خییییییییییلی دوست دارم...

پستونک رو بی خیال شدی اما دست خوردنت رو نه...

 

 

جدیدا نیم غلت میزنی و وسط راه گیر میکنی و شروع میکنی به گریه ...

 

آقا طاها واکسن زده پاش اوخه (93/1/26 سه شنبه )...

 

قربون خنده هات...

پسندها (3)

نظرات (9)

عاطفه مامان ستیا
27 فروردین 93 21:40
ای ماشالا به این خنده ها ماشالا به این چشمای ناز خدا حفظت کنه خالهههههههههه
مامان طاها
پاسخ
مرسی خاله جون.چشمات ناز میبینه
مامان دلنیا
27 فروردین 93 22:42
4ماهگیت مبارک گل پسر ایشالله 120 ساله شی گلم. فدای چشمای نازت ماشالله از چشم بد دور باشی ایشالله
مامان طاها
پاسخ
مرسی
سودابه
28 فروردین 93 7:05
جیگربود، جیگرتر شده، خنده هاشو نگاه كن.
مامان طاها
پاسخ
مرسی زندایی
مقداد
28 فروردین 93 8:01
دایی قربونش بره که پاش اوفففففففففففف شده
مامان طاها
پاسخ
خدا نکنه دایی جون
مامان سپهر كوچولو
28 فروردین 93 15:47
اي جونم اين عكس آخريه خيلي ناز ميخنده ماشالله ماماني نگران نباش بچه ها هر ماه تغيير رفتار ميدن و هر چي كه بزرگتر ميشن از محيط اطرافشون سر در ميارن شيطون و بهونه گير ميشن مثل سپهر هرماه كه ميگذشت تغيير رفتارش محسوس بود برام
مامان طاها
پاسخ
مرسی عزیزم.یعنی قراره بیشتر بشه
مامان سپهر كوچولو
30 فروردین 93 16:06
آره ديگه
عاطفه مامان ستیا
31 فروردین 93 17:06
روزت مبارک مامانیییی
مامان طاها
پاسخ
مرسی عزیزم
shokrane
1 اردیبهشت 93 12:06
دستهایت تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم ، کابوس نمی بینم سلام وب قشنگس دارین.خوشحال میشم به منم سربزنین و تولد نامزدمو تبریک بگین.تعدادشم بستگس به خودت داره بیشترباشه من میگم دمت گرم.منتظرتما
مامان دلنیا
14 اردیبهشت 93 11:48
4ماهگیت مبارک خوشکلم . البته با تاخیر . شرمنده مامانی
مامان طاها
پاسخ
مرسی.خواهش میکنم