طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

قصه من و طاها

اولین عید

1393/1/24 17:13
نویسنده : مامان طاها
792 بازدید
اشتراک گذاری

عید امسال با بودنت در کنار همه محدودیتهایی که داشتم رنگی قشنگتر از همیشه داشت.توی این عکسها تو از لحظه سال تحویل یعنی 92/12/29 پنجشنبه سه ماه پنج روزه هستی تا سه ماه 26 روز. سیزده بدر رفتیم باغ بابابزرگ اما چون باد سرد میزد تو رو از توی چادر بیرون نیاوردم.خیال باطل ایشاالله سیزده بدر آینده با هم توی جنگل بازی می کنیمخیال باطل.

قربونت برم که هر جا می خواستیم بریم عید دیدنی از وقتی لباس تنت می کردم گریه می کردی  گریهگریهگریهتا وقتی که برگردیم و لباس از تنت در بیارم لبخند...

 

لحظه سال تحویل...

 

 

اینجا رفتیم خونه عمه ات عید دیدنی...

 

 

چهار فروردین دایی ات ما رو به گردش برد که دستش درد نکنه خیلی خوش گذشت ...

 

طاهای سه ماه و نیمه ...

 

سیرده بدر ...

 

این هم یک لحظه زیبا از خوابیدنت روی گردن پدر جون (93/1/14 ) ...

 

بهار توی حیاط خونه جدیدمون ...

 

 

پسندها (1)

نظرات (5)

زن دایی سودابه
25 فروردین 93 13:47
الهی قربونش برم عكسای توی حیاط خیلی نازه،
مامان طاها
پاسخ
خدا نکنه عزیزم
عاطفه مامان ستیا
25 فروردین 93 16:43
واااااااااااای چه کار خوبی کردی اینجارو درست کردیییییییماشالا طاها جون چه بزرگ شده ماشالا تپلی هم هست قربونش برمراستی اینجا کجاست که اینقدر خوشگلههههههههه
مامان طاها
پاسخ
مرسی عزیزم.این عکسها مال طبیعت شهرستان کردکوی هست.
مامان سپهر كوچولو
25 فروردین 93 19:31
سلام سال نو شما هم مبارك چه پسر بانمكي دارين
مامان طاها
پاسخ
مرسی خانمی
مامان بردیا
26 فروردین 93 14:33
سلام عریزمممنون که به خونه خاطرات پسرم سر زدید. امیدوارم سال بسیار خوبی در کنار طاها ی عزیز پیش روتون باشه. شاد باشید
عاطفه مامان ستیا
26 فروردین 93 22:45
اههههههه پس کردکوی هستاونجا هم زندگی میکنید؟ من هم ساروی هستم ولی تهران زندگی میکنم
مامان طاها
پاسخ
بله جیگر. من ساری زیاد اومدم. چه جالب