طاهاطاها، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه سن داره

قصه من و طاها

هشت ماهگی تمام و ورود به نه ماهگی

1393/5/25 19:47
نویسنده : مامان طاها
2,191 بازدید
اشتراک گذاری

طاها جونی مامان دیروز 24 مرداد جمعه هشت ماهگیت تمام شد و وارد نه ماهگی شدی.جشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشنجشن

تغییرات: مهمترینش اینه که دوتا دندون کوچولو در آوردیتشویق.ایستادنت خیلی بهتر شدهبغل.از حالت ایستاده به نشستن رو یاد گرفتی و کمتر سرت میخوره زمین.قبلا عدد ده رو خیلی دوست داشتی و همش میگفتی ده ده ده خنده.اما جدیدا عدد به عدد دو هم علاقه پیدا کردی و دو دو دو هم میگیقه قهه.شیشه شیر رو کلا بیخیال شدی من هم نمیدونم وقتی برم سر کار باید چکار کنم که شیشه نمیخوریشاکی.وابستگیت به من و بابایی بیشتر شده و همیشه دنبال ماییبغل.بابا رو خیلی تکرار میکنی و احساس میکنم معنیشو میفهمی ،مامان رو تا دو روز پیش تکرار نمیکردیچشمک .اما این دو روزه گهگاهی توی گریه هات مامان رو تکرار می کردی و معنیشو میفهمیدیراضیبغل.اگه یه جا منو ببینی یادت می مونه.حتی اگه بری توی اتاق دیگه باز منو پیدا میکنی و بر میگردی پیشمبوس.بخاطر دندونات یکم بیقرار شدی مخصوصا صبحها توی خواب چند بار گریه میکنیدلشکسته.

امروز هم برای اولین بار مادرجون (مامان بابایی) رو آوردیم خونمون تا صبح که من میرم اداره پیشت باشه.فردا هم میاد.خدا رو شکر امروز زیاد گریه نکردی و وقتی برگشتم دیدم خوابیدیمحبت.دلم واست تنگ شده بودمحبت.یه چیز جالبی هم که فهمیدم این بود که وقتی تازه اولای جلسه بود خیلی نگرانت بودم و دلم برات تنگ شده بود اما تا اخر جلسه بهتر شدم و اینطور نبودم.اومدم خونه از حرفای مادرجونت فهمیدم که ههمون موقع تو بیدار شده بودی و داشتی گریه میکردی اما بقیه زمانها خواب بودی.بقول خاله جون به این میگند حس مادری...خجالتمحبتبوس

امروز تو هشت ماه و یک روزه ایی...بغلبوس

اگه گفتین به چی داره نگاه میکنه...

 

عجب دقتی...

 

93.5.24

 

 

93.5.25  وقتی از اداره اومدم با این صحنه روبرو شدم.بیچارده مادرجون از ترس اینکه از تخت بیافتی گذاشتت رو زمین...

 

پسر هشت ماه و یه روزه من...

 

هدیه پدرجون...

 

 

این هم خرید خودم...

 

سن شمار امروز وبلاگت...

پسندها (2)

نظرات (15)

مامان الهام
26 مرداد 93 1:34
طاهای خوشگلت تقریبا همسن پسر منه....خدا حفظش کنه خیلی خوشملههههههههههههه
مامان طاها
پاسخ
مرسی عزیزم.چشمات قشنگ میبینه
سودابه
26 مرداد 93 7:06
هزار ماشااله خیلی ناز شده، دلم براش تنگ شده
مامان طاها
پاسخ
ما هم دلمون واستون تنگ شده
ر-ش
26 مرداد 93 8:13
اگر خدا در مرکز مدار گردش زندگی ات قرار دارد، به نتیجه مطلوب رسیدن تو حتمی است. که قدما گفته اند «با خدا باش پادشاهی کن» ولی این دلیل نمی شود که خودت را به سیل حوادث بسپاری و هیچ تدبیری نکنی و برنامه ای نریزی و منتظر باشی تا روزگار برایت رقم بزند. تو باید تفکر و برنامه و تلاش داشته باشی و در کنار تمام آنها توکل به خدا و اذکاری مثل «لا حول و لا قوه الابالله العلی العظیم» تو را آرام و مطمئن می کند، که تو در این دنیا به وظیفه ات عمل کردی؛ که البته آنچه قرار باشد حتماً رقم بخورد و اگر خواست خداست غیر از آنچه تو تصور کردی باشد، پیش خواهد آمد ولی آنچه اهمیت دارد این است که تو به وظیفه ات عمل کرده باشی؛ که بزرگان فرموده اند: «ما مکلف به وظیفه ایم نه مکلف به نتیجه».
سحرمامی آرتین
26 مرداد 93 8:19
خاله جونم خوشگل پسر قندوعسل هشت ماهگیت مبارک.
مامان طاها
پاسخ
مرسی خاله سحر.ارتین جونو ببوس
مامان عليرضا
26 مرداد 93 12:16
پسر گلمون ماشالا داره هر روز بزرگتر ميشه و پيشرفت ميكنه،خدا حفظت كنه خاله جونم. ماماني هر روز بايد منتظر يك كار جالب باشي ازش.استفاده كن از اين روزها بدجوري دلتنگ اين روزها ميشي!
مامان طاها
پاسخ
مرسی خاله جون.کاشکی دلتنگ نشیم
عاطفه مامان ستیا
26 مرداد 93 15:40
اییییییی خداااااااا نیگاش کن جانم قربون خنده های نازت خاله جووووووونچقدر نازی شما عشقم چه کادوهای خوشگلی هم گرفتی مبارکت باشه عسل طلامامانی مرخصی زایمانت تموم شد؟چند وقت مرخصی بودی؟
مامان طاها
پاسخ
چشمات ناز میبینه خاله جونم.شش ماه مرخصیم بود که خورد به سه ماه تابستون و تعطیلات مدرسه.
fatima
26 مرداد 93 17:06
سلام دوستم.... خیلی خوشحال میشم از وبلاگ من دیدن کنی. منتظرتم نظر یادت نره[خونسرد]
مقداد
27 مرداد 93 7:11
بقول شاعر كه ميگه :پسره منه نازه منه
مامان طاها
پاسخ
طاهای من نازه...
ر-ش
27 مرداد 93 8:18
تو كه ماه بلند آسموني منم ستاره مي شم دورتُ مي گيرم اگه ستاره بشي دورمُ بگيري منم ابر مي شم روتُ مي گيرم اگه ابر بشي رومُ بگيري منم بارون مي شم چيك چيك مي بارم اگه بارون بشي چيك چيك بباري منم سبزه مي شم سر در مي آرم تو كه سبزه مي شي سر در مياري منم گل مي شم و پهلوت مي شم تو كه گل مي شي و پلهوم مي شيني منم بلبل مي شم چهچه مي خونم ."
مامان طاها
پاسخ
مرسی از شعرهای قشنگت
ر-ش
28 مرداد 93 8:33
تو باغچه خونه ما پر از گل و گياهه اگه رو سبزه و گل بذاريم پا گناهه ما مثل شاپركها مي رقصيم دور گلها با هم آواز مي خونيم تو اين خونه زيبا
ر-ش
28 مرداد 93 8:39
لالايي با طعم ميوه دوباره ماه زيبا نشسته اون بالاها مي تابه نور مهتاب همه چشما پر از خواب مامان جونم بخون باز برايم شعر وآواز شده وقت لالايي عروسك جان كجايي
مامان طاها
پاسخ
مرسی مادرجونم
مامانی اریان
2 شهریور 93 16:52
خواهش میکنم از اين نردبون نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬گوش ميدي چي ميگم؟!! نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬الو! نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬بسه ديگه! نرو پايين! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬بابا نرو اصن وبلاگ خیلی قشنگی داری ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬آره؟ اينطوريه؟ اصلا برو... ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬هنوز كله شق هستي... نرو پايين ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬من ديگه باهات كاري ندارم ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬هر چه قدر بخوای بهت نظر میدم فقط نرو ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬اي بابا! گوش كن عزيزم نرو! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ميشه لطفا گوش كني؟!! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬اشتباه ميكني اگه بري ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬پس یعنی حرف دوستتو گوش نمیدی دیگه ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ببين، ديگه بهت نميگما! نرو پايين ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ عجب! خواهش ميكنم! ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬بيخيال نميشي؟؟ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬فرصت آخره، نرو... ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬فقط 12 پله مونده تا فرصت آخر ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬ ╬═╬خب رسیدیم و اما باید این کارو کنی حالا كه به حرفم گوش نكردي باید یه سر به من بزنی و نظر بدی و بپــــــــــسندی
مامان طاها
پاسخ
باشه حتما
زهرا مامان ایلیا جون
2 شهریور 93 20:28
مبارکه انشالله 188 ماهه شی
مامان دلنیا
3 شهریور 93 12:07
عزیزم دومین مرواریدت مبارک. پشرفتای جدیدم مبارک. عزیزم هدیه های خوشکلتم مبارک. خیلییییییییییییییییییییییی خوشکلن. فدای خنده های شیرینتر از عسلت بوووووووووووووووووووووووووس
مامان طاها
پاسخ
ممنون خاله مهربون
مامان زهرا
4 شهریور 93 4:55
اره مامان طاها جونی کار با وجود یه فرشته خیلی سخته من که دیگه نتونستم بعد بچه دومم بیخیال شدم چون کل روز دلشوره داشتم بهش چیزی نشه وقتی هم از سر کار میومدم بچه مثل ادامس بهم میچسبید الانم یه وقتایی برم سالن پسر بزرگم کل روز گریه میکنه. امیدوارم موفق باشی
مامان طاها
پاسخ
واقعا سخته.ولی کنار بچه ها بودن خیلی شیرینه.مرسی از همدردیت.