تولد مامان طاها
سلام گلم.امروز سه شنبه 30 اردیبهشت تولد منه.من هم تو همون بیمارستان بدنیا اومدم که تو بدنیا اومدی. البته ساختمانش تغییر کرده و نو ساخته ولی اسمش همونه.پارسال خونه عمه جون زهرا واسه ام جشن تولد گرفته بودند.اون موقع تو هنوز بدنیا نیومده بودی اما امسال توی بغلمی و اولین سالیه که در کنارت تولدم رو جشن میگیرم. بهترین هدیه تولدم تو هستی که از همه چیز برام با ارزشتری.ایشاالله خدا تو و باباییتو واسم نگه داره همیشه .همین یکی دو روزه کم کم داری اضطراب جدایی رو نشون میدی.وقتی من نیستم بهانه ام رو میگیری و وقتی از کنارت رد میشم با روروک دنبالم میای و دستت رو به سمتم دراز میکنی و یعنی منو بگیر.از وقتی از تهران اومدیم چند باری تو رو گذاشتم تو روروک . تو هم خیلی زود یاد گرفتی که باهاش چکار کنی.دیروز برات دوتا تاب خریدم.یکیش فنری و یکی دیگه هنوز واست زوده استفاده کنی.از فنری استقبال خوبی کردی چون توش می تونی ورجه وورجه و شیطونی کنی.هنوز بابایی ندیده چون یه چند روزیه پیش ما نیست و رفته ماموریت و ما خونه پدرجونیم.هنوز کسی تولدمو تبریک نگفته البته بجز بابایی که قبل از رفتنش منو شرمنده کرد.تولد امسال یه جورایی خاصه.تا پارسال از چند روز مونده به روز تولدم لحظه شماری میکردم اما امسال در کنار تو چیزهای دیگه ارزششون واسم کم شده.شاید اگه بابایی یادآوری نمی کرد من یادم میرفت.خلاصه گلم خیلی خوشحالم برای اولین سال پیشم هستی و دوست دارم.
بهترین هدیه تولدم تو هستی گلم.بهترین هدیه تولدم یه خانواده خوشبخت و شاده.